۱

پشت پرده‌ی جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران

عبدالناصر نورزاد
چهارشنبه ۲۸ جوزا ۱۴۰۴ ساعت ۰۰:۱۷
پشت پرده‌ی جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران

در برهه‌های هرج‌ومرج و افزایش قدرت اقتصادی، سیاسی و امنیتی بازیگران اصلی نظام بین‌الملل، معمولاً بستر مناسبی برای توسعه‌طلبی‌های ژئوپلیتیکی فراهم می‌شود.
در گفتمان تحلیلی پیرامون اینکه چه عواملی اسرائیل را به درگیری با جمهوری اسلامی ایران کشاند و چرا این بحران ظرفیت گسترش جغرافیایی و تبدیل شدن به یک بحران بین‌المللی را دارد، مجموعه‌ای از عوامل ژئوپلیتیکی، ایدئولوژیک، نظامی و اقتصادی دخیل‌اند. توسعه‌طلبی، آرمان‌های فراملی، گرایش‌های افراطی، آزمندی اقتصادی و ائتلاف‌های ایدئولوژیک-نظامی نقش مهمی در شکل‌گیری این تقابل دارند.
تضادهای عمیق فکری و فرهنگی میان ایران و اسرائیل، تقابل تهران با اکثر قدرت‌های عربی منطقه، تلاش جمهوری اسلامی برای گسترش نفوذ سیاسی خود تحت عنوان "محور مقاومت"، و افزایش قدرت نیابتی ایران از طریق شبکه‌های پروکسی، همه زمینه‌ساز تقابل فعلی شده‌اند.

از سوی دیگر، اقدامات غرب و اسرائیل برای جلوگیری از همگرایی ژئوپلیتیکی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی ایران با قدرت‌های شرقی، به‌ویژه چین و روسیه، همواره تنش‌زا بوده است. راه‌آهن چین–ایران، اتصال روسیه به آب‌های جنوبی از طریق ایران، و مسدودسازی مسیرهای جنوبی ترابری به سوی روسیه، منطقه را وارد بحرانی عمیق کرده‌اند. اگرچه این بحران هنوز در سطح کنش‌های نظامی میان ایران و اسرائیل باقی مانده، اما تهدید مداخله قدرت‌های بزرگ غربی و شرقی در حال تشدید است.
در اصل، ناآرام‌سازی ایران می‌تواند منجر به یک دومینوی امنیتی در منطقه شود. پس از ایران، احتمال دارد کشورهای دیگر مانند عراق، ترکیه و کشورهای عربی نیز وارد این بحران شوند. از این‌رو، چین و روسیه با آگاهی از اهمیت ژئوپلیتیکی ایران، پیشاپیش توافق‌نامه‌های راهبردی بلندمدت با تهران امضا کرده‌اند تا در مواقع بحرانی، زمینه مداخله و حمایت فراهم باشد.

فلسفه‌ی اصلی حمله اسرائیل، نه صرفاً بر مبنای تهدیدات نظامی ایران، بلکه بر محور تحولات ژئوپلیتیکی گسترده‌تر شکل گرفته است. پروژه‌های ترانزیتی بزرگ مانند راه‌آهن چین–ایران، اتصال روسیه به جنوب، و طرح "یک کمربند–یک جاده"، جایگاه ایران را در نقشه ژئوپلیتیک منطقه و جهان ارتقا داده‌اند. این تحولات باعث نگرانی شدید اسرائیل و متحدان غربی‌اش شده‌اند.
راه‌آهن صرفاً نماد یک اتصال فیزیکی نیست، بلکه بخشی از نظم نوظهور شرق‌محور است که تلاش دارد وابستگی به غرب را کاهش دهد. بنابراین، حملات اسرائیل به زیرساخت‌های نظامی و لجستیکی ایران، اقدامی در جهت بازدارندگی و اعمال فشار علیه این نظم جدید است.

یکی از محورهای مهم این تقابل، کریدور شمال–جنوب است که از طریق ایران، روسیه را به هند متصل می‌کند. این کریدور با توجه به تحریم‌های غرب علیه روسیه، به مسیر نجات اقتصادی مسکو تبدیل شده است. در این چارچوب، اسرائیل به‌مثابه ابزاری برای اخلال در این معماری جدید عمل می‌کند و جنگ فعلی را باید در بستر مقابله با ظهور قدرت‌های اوراسیایی تحلیل کرد.

جنگ ایران و اسرائیل، نه یک جنگ مذهبی و عقیدتی است، نه یک نبرد بر سر نقاط استراتژیک، و نه تلاشی برای نابودی متقابل؛ بلکه بخشی از جدال بزرگ‌تر میان شرق و غرب است. هدف، مهار نظم سیال آسیایی به رهبری چین و روسیه است. غرب با استفاده از اسرائیل، سعی دارد گلوگاه‌های اقتصادی و مسیرهای تأمین منابع در منطقه را مسدود سازد.

اگر این جنگ تنها در اختیار ایران و اسرائیل بود، احتمالاً یا آغاز نمی‌شد یا به‌سرعت پایان می‌یافت. اما دخالت قدرت‌های بزرگ باعث شده توازن قوا، سنجش میزان بازدارندگی، و جلوگیری از خروج جنگ از کنترل در دستور کار قرار گیرد.
از این‌رو، جنگ کنونی ماهیتی محدود، واکنشی، محتاطانه و فرصت‌طلبانه دارد. با اینکه افکار عمومی انتظار تحقق سریع "پیروزی حق بر باطل" را دارند، اما نیت‌های استعماری و امپریالیستی قدرت‌های بزرگ، مانع تحقق چنین پایانی می‌شود.
در آغاز، به اسرائیل اجازه داده شد تا با ابتکار نظامی، مراکز فرماندهی، اطلاعاتی، زیرساخت‌های لجستیکی، پایگاه‌های نظامی و فرودگاه‌های ایران را هدف قرار دهد. در مقابل، ایران با اتکا به توان موشکی‌اش، به تسلیحات پیشرفته اسرائیل (که عمدتاً با حمایت آمریکا تأمین شده) پاسخ داد.

در واقع، توازن جنگ به‌شکل موشک در برابر جنگنده، پهپاد در برابر موشک، و حمله محدود در برابر واکنش محدود تعریف شده است.
در این میان، تقسیم‌بندی‌های سنتی امنیتی در منطقه جای خود را به ائتلاف‌های جدید عقیدتی و ژئوپلیتیکی داده‌اند. اتحادهایی مبتنی بر پان‌ترکیسم، ژئوپلیتیک شیعه، اسلام سنی میانه‌رو، و حتی نگرانی مشترک از آینده‌ای نامعلوم، ساختار سیاسی منطقه را بازتعریف کرده‌اند.

پاکستان، ترکیه، کره شمالی، چین و روسیه برای حمایت از ایران و مهار زیاده‌خواهی‌های اسرائیل، به‌نوعی تعهد امنیتی داده‌اند. در مقابل، آمریکا، اروپا، بریتانیا و برخی کشورهای عربی که با طرح‌های آمریکا در منطقه هم‌سو هستند، در صف مقابل ایستاده‌اند و از اسراییل در این جنگ حمایت می کنند.

این صف‌بندی‌ها، زمینه‌ساز تقابل وسیع‌تری هستند که از مرزهای تمدنی و زبانی گذشته و ابعاد ژئوپلیتیکی و عقیدتی یافته است. به‌عبارتی، آنچه امروز در قالب جنگ ایران و اسرائیل دیده می‌شود، بخشی از شکل‌گیری احتمالی یک جنگ جهانی سوم است که توازن آینده‌ی قدرت در سطح بین‌الملل را تعیین خواهد کرد. تعیین توازن و مسیر مشخص برای گذار به نظام پسا قطبی که در آن، دیگر امریکا حرف اول را نمی زند. اما به این سادگی، امریکا اجازه می دهد تا چنین تلاش بزرگی در برابر دیوار هژمونیک که خودش بنا کرده، نتیجه دهد؟ گذر زمان و توزیع توانمندی های بازی گران بین المللی و قدرتمند، این مسئله را به وضوح روشن خواهد ساخت.

نویسنده: عبدالناصر نورزاد- خبرگزاری جمهور
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین