۰

در ضرورت آزادی و نکوهش استبداد

شنبه ۴ حمل ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۱۴
نفس استبداد شرر می‌پروراند. تاکنون جوامع انسانی در طول تاریخ انواع و اقسام نظام‌های استبدادی را تجربه کرده‌اند اما بدترین نوع استبداد، استبداد دینی است.
در ضرورت آزادی و نکوهش استبداد

استبداد به هر اسم و عنوانی یک امر نامیمون، نحس و نامبارک است. استبداد جامعه را بی‌ثمر و عقیم می‌سازد، تولیدات علمی را راکد و متوقف کرده، نخبه‌ها را فرار می‌دهد، شهروندان را بی‌خاصیت و بی‌اراده می‌سازد، انسانیت را نابود و آدم‌ها را مداهنه‌گر و متملق بار می‌آورد. زیرا در سایۀ نظام‌های استبدادی همه‌ی شهروندان به فکر زنده ماندن خویش‌اند بدین سبب استبداد سیاسی آفرینش‌گری، نوآفرینی و ابتکار را نابود می‌گرداند.

استبداد پیچیدگی روانی و عقده‌ها را پس‌انداز و ذخیره می‌کند و مردم را به هزار نوع امراض روانی همچون سادیسم، کم‌توانی ذهنی، اختلال دوقطبی و افسردگی گرفتار می‌سازد که برآیند آن بی‌اعتمادی و پنهان‌کاری در جامعه است.

تمامی شهروندان از ترس و اذیت و ارعاب حُکام مستبد، دارای شخصیت دوگانه می‌باشند، یکی شخصیت بیرونی (در جامعه و اجتماع در میان مردم مجبورند از ترس، رجال حکومتی را تعریف کنند) و دیگر شخصیت داخلی (در خلوت به فحاشی و دشنام رجال حکومتی روی می‌آورند) تعبیر دینی آن می‌شود.

نفاق یعنی مردم دچار اختلاف و ناسازگاری جدی می‌شوند. در واقع خودکامگی، دیکتاتوری و استبداد همچون آرامش قبل از توفان است هرچند نظام‌های استبدادی برخوردار از قوی‌ترین نیروهای مسلح بوده باشند. در اصل استبداد نوعی از ستمگری، سرپیچی و طغیان در برابر ارادۀ خداوند و مردم است. 

نفس استبداد شرر می‌پروراند. تاکنون جوامع انسانی در طول تاریخ انواع و اقسام نظام‌های استبدادی را تجربه کرده‌اند اما بدترین نوع استبداد، استبداد دینی است.

استبداد دینی مخالفان خود را قبل از این‌که سخنی بگویند متهم به بی‌دینی و الحاد می‌کند. استبداد دینی در مقام خداوند تکیه می‌زند و برای هر نوع جرم و جنایت خویش یک دلیل از جانب خداوند به خور مردم می‌دهد.

آری! استبداد دینی بدترین نوع تجربۀ زیستی انسان‌ها است. 
ای‌کاش در عصر خرد و آگهی که انسان معاصر به فکر تسخیر مریخ است و هوش مصنوعی به‌مثابۀ یک انسان پنج‌هزارساله از حافظۀ بی‌نظیر برخوردار است که توانایی قابل‌توجه در بخش و نشر یافته‌های علمی دارد و امروزه برای پژوهش‌گران، هوش مصنوعی یک حیطه پژوهشی جذاب به شمار می‌رود.

شایسته می‌بود مردم افغانستان در چنین برهه و مرحله‌ی تاریخی از آزادی و گوناگونی فکری برخوردار می‌بودند و هر نوع، آشوب و منازعه خویش را به‌حکم آیۀ مبارکۀ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ مرفوع می‌کردند و قصه‌های شیرین و ترانه‌های زیبا را به‌جای برآشفتگی و خشم، بنیاد،و شالوده سیاست و حکومت خویش قرار می‌دادند. 

ای‌کاش! افغانستان امروزه نوگرا و بخشی از بهره و قسمت جامعۀ جهانی می‌بود و مردم دنیا به‌سوی افغانستانی‌ها به تمسخر نگاه نمی‌کردند. بیگانگان برای مردم افغانستان تکلیف تعین نمی‌کردند و دهن گستاخان بسته می‌بود و هیچ انسان خارجی جرئت اخطار دادن برای انسان افغانستان را نمی‌داشت.

تاریخ ثابت کرده است که زمامداران مستبد تنها برای مردم خویش نیرومند قدرتمند ظاهر می‌شوند اما در برابر اغیار و اجانب درمانده و حقیرند. برای درماندگی و حقارت خویش هزار و یک دلیل عقلی و نقلی می‌آورند و این‌گونه ناتوانی خویشرا توجیه می‌کنند.

دکتر احمدشعیب آموزگار- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین