۱

از جنگ گرم تا گفتگوی سرد؛ مذاکره در سایه‌ی دود

مهدی حسینی محقق
يکشنبه ۸ سرطان ۱۴۰۴ ساعت ۲۰:۱۷
از جنگ گرم تا گفتگوی سرد؛ مذاکره در سایه‌ی دود
 
در نظر گرفتن تحولات اخیر از جمله درگیری‌ های مستقیم ایران و اسرائیل، حملات محدود آمریکا به برخی مواضع ایران و در نهایت برقراری آتش‌ بس، فضای منطقه وارد مرحله‌ ای از تعلیق تنش شده که از نظر دیپلماتیک زمینه‌ ساز آغاز مذاکرات یا دست‌ کم گفت ‌وگوهای غیرمستقیم است. اما آیا این شرایط به معنای شروع رسمی مذاکرات ایران و آمریکا خواهد بود؟ پاسخ پیچیده است.

در تحلیل آغاز و روند مذاکرات ایران و آمریکا پس از جنگ اخیر و آتش‌ بس فعلی، باید چند محور را هم‌ زمان در نظر گرفت. احتمال آغاز مذاکرات وجود دارد، اما نه به‌ سرعت. پس از یک دوره تنش شدید، معمولاً یک مرحله گذار وجود دارد که در آن طرفین فضای روانی و سیاسی را برای گفت ‌وگو آماده می ‌کنند. آتش ‌بس میان ایران و اسرائیل با دخالت کشورهای واسطه مثل قطر، روسیه یا حتی تیم ترامپ، اگر نیت دیگری نداشته باشند، نخستین سیگنال جدی برای کاهش تنش و آمادگی برای مذاکره است. جنگ نشان داد که بی‌ ثباتی نظامی در منطقه، بیش از آن ‌که موجب فروپاشی طرف مقابل شود، پرهزینه و غیرقابل کنترل است.

از سوی دیگرایران با تحمل بخشی از ضربات اما با تداوم توانمندی موشکی و حفظ کنترل منطقه‌ ای، احساس پیروزی نسبی دارد و ممکن است با موضعی قدرتمند تر اما منعطف ‌تر پای میز مذاکره بیاید. آمریکا نیز احتمالاً قصد دارد با استفاده از اهرم تحریم و فشار سیاسی اسرائیل، ایران را به پذیرش توافقی کنترل ‌شده و قابل راستی‌آزمایی ‌تر سوق دهد.

اما آیا در صورت شروع روند مذاکره ایران با دست پر یا با عقب نشینی وارد می شود؟ ایران به سه دلیل خود را پیروز جنگ اخیر می ‌داند. حداقل در روایت داخلی و منطقه‌ ای. 
دلیل اول: شکست ناپذیری در برابر اسرائیل. دلیل دوم: ادامه توان هسته‌ ای علی ‌رغم حملات. دلیل سوم:  ثبات داخلی نسبی با وجود فشار خارجی.

اما از طرف دیگر، ایران دچار فشار اقتصادی است. تهدید به تحریم های بیشتر و اجماع جهانی برای مهار برنامه هسته ای وجود دارد. خطر حمله های بعدی از طرف دشمن واقعی است، نه صرفا تبلیغاتی. بنابراین، ایران احتمالاً با ظاهری مقتدرانه، اما با آمادگی برای نرمش تاکتیکی وارد مذاکرات  می شود. یعنی دست بالا در شعار و رسانه، اما پذیرش امتیازات محدود برای گرفتن امتیازات مهم ‌تر. مثلاً آزادسازی منابع مالی، کاهش تحریم‌ها یا شاید تقویت نفوذ منطقه ای.
  
اما آمریکا به دنبال چیست؟
برای آمریکا سه چیز بسیار مهم است:
1- توقف غنی ‌سازی یا محدود سازی آن
2- کنترل فعالیت ‌های منطقه ‌ای و نیروهای نیابتی ایران
3- تضمین‌ هایی برای عدم تولید بمب هسته‌ ای

آمریکا ممکن است حاضر شود در ازای این اهداف، برخی تحریم‌ها را بردارد یا مسیرهای مالی محدود باز کند. بنابراین ایالت متحده در پی مهار همه ‌جانبه ایران است. در داخل برنامه هسته‌ای. در بیرون نفوذ منطقه‌ ای و در آینده بازدارندگی استراتژیک. اما ایران این خواسته‌ ها را معادل با تسلیم تدریجی می ‌بیند.

نقطه تلاقی این دو نگاه، جایی‌ است میان مصالحه.‌ جایی‌ که هر دو طرف باید تصمیم بگیرند امنیت را با زور تعریف می ‌کنند یا با تفاهم. آینده دیپلماسی دقیقا درهمین نقطه خاکستری رقم می خورد. البته  در ظاهر، آمریکا نگران دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است. اما این تنها بخشی از داستان است و نگرانی واقعی آمریکا فراتر از بمب اتم است. آمریکا و متحدانش (به ‌ویژه اسرائیل و عربستان) نگران نفوذ فزاینده ایران در منطقه هستند.

ایران نه از طریق ارتش خود، بلکه با شبکه‌ ای از نیروهای نیابتی و هم‌ پیمانان غیردولتی مثل حزب‌الله، حوثی‌ها، حشدالشعبی توانسته حضور داشته باشد. آمریکا این را تهدیدی برای نظم منطقه ‌ای و منافع خودش می ‌داند. هر چند این نیروها جدیدا تضعیف شده اند، اما ایالت متحده بازهم نگران تقویت آنها است. از دید آمریکا ایران در توسعه فناوری موشکی، پهپادهای پیشرفته و دسترسی به فناوری‌های پیشرفته  تهدید تلقی می‌شود؛ حتی بدون بمب هسته‌ای.

اما ایران به دنبال چیست و چرا عقب نشینی نمی کند؟ 
باید گفت که ایران هم منطق خاص خودش را دارد. از نگاه تهران عقب نشینی یعنی از دست دادن عمق استراتژیک. نفوذ منطقه‌ای، از دید ایران خط قرمز امنیتی است. ایران احساس می‌ کند اگر در عراق، لبنان، یمن و حتی افغانستان نفوذ نداشته باشد، کاملاً در محاصره خواهد بود و هر لحظه ممکن است به آن حمله شود. پس این حضور برایش یک ابزار دفاعی بازدارنده است، نه صرفاً صدور انقلاب.

از طرف دیگر سلاح هسته ای برای ایران مهم است، اما احتمالا ابزار چانه زنی است نه تولید واقعی. ایران به ‌صورت رسمی نمی‌خواهد بمب بسازد، اما ظرفیت ساخت آن را به عنوان اهرم فشار حفظ کرده است. ایران می‌ گوید تا زمانی که آمریکا قابل اعتماد نیست، عقب‌ نشینی از برنامه هسته‌ ای منطقی نیست. ایران معتقد است اگر امروز عقب ‌نشینی کند، فردا دوباره ممکن است یک رئیس ‌جمهور دیگر همه‌ چیز را به‌ هم بزند. بنابراین تا تضمین‌های واقعی و مکتوب نباشد، عقب‌نشینی نمی‌ کند. البته نرمش در برابر آمریکا ممکن است در داخل ایران با مخالفت جریان‌ های تندرو روبه‌ رو شود و همچنین در منطقه هم به تضعیف محور مقاومت تعبیر شود. 
 
 بنابراین، مذاکرات احتمالاً آغاز خواهد شد، اما نه به شکل آشکار و سریع. ایران با نمایش قدرت وارد خواهد شد، اما با فشارهای جدی اقتصادی و امنیتی روبه‌ روست. لذا در ظاهر دست بالا دارد، اما در عمل به نرمی تاکتیکی نیاز خواهد داشت. در سوی مقابل، آمریکا و متحدانش نیز می‌ دانند که راه ‌حل نظامی جواب نمی‌دهد و به دنبال یک توافق گام ‌به ‌گام محدود اما واقعی هستند. در ماه‌ های آینده احتمال شکل ‌گیری یک روند مذاکره پشت ‌پرده و سپس علنی وجود دارد.

آمریکا به‌ دنبال یک ایران قابل مهار است، نه صرفا غیر هسته ای. یعنی کشوری که در مرزهای خودش بماند، در منطقه نقش ‌آفرینی نکند و قدرت بازدارندگی قابل توجه نداشته باشد. ایران هم به‌ دنبال بقا با عزت، بازدارندگی و ایفای نقش منطقه‌ ای است و نمی ‌خواهد بدون دریافت امتیازهای واقعی عقب‌نشینی کند. این تقابل، ماهیت یک جنگ سرد غیررسمی است که گاهی به دیپلماسی ختم می‌شود، گاهی به تنش و گاهی هم به رویارویی نیابتی یا حتی جنگ مستقیم. هر دو طرف می‌ خواهند امتیاز بگیرند بدون اینکه شکست خورده به‌ نظر برسند. جنگ و مذاکره برای هر دو ابزار چانه‌ زنی است، نه هدف غایی. 

 مهدی حسینی محقق- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین