۰

سرکوب بهسود در سایه سکوت رهبران قومی

سه شنبه ۳ حمل ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۱۴
سکوت ذلت بار رهبران قومی، کمتر از ستم آشکار فاشیست های جمهوری اشرف غنی، دردناک نیست؛ رهبرانی که دهان شان را با دالر دوخته اند و اجازه نمی دهند که در قبال مهم ترین مساله حال حاضر حامیان همیشگی نظام، اظهار نظر کنند.
سرکوب بهسود در سایه سکوت رهبران قومی
نیروهای دولتی با حمله مستقیم و همه جانبه بر بهسود به منظور سرکوب نیروهای مقاومت مردمی به رهبری عبدالغنی علیپور، پایگاه اصلی این نیرو را بدون مقاومت جدی از سوی آنان، اشغال کردند و با نمایش پرچم آن گروه به سبک پیروزی هایی که در برابر داعش، طالبان و دیگر گروه های تروریستی به دست می آورند، با آن عکس یادگاری گرفتند.
 
این نشان می دهد که از نظر نیروهای دولتی و فرماندهان اصلی آن در دولت مرکزی و فرمانده کل قوا، سرکوب بهسود یک پیروزی استراتژيک بر دشمنی خطرناک بوده است. حیرت انگیز و باورنکردنی است که یک دولت مدعی مشروعیت ملی و برآمده از مشارکت مستقیم هواداران جمهوریت تا این اندازه، ذلیل و زبون شده باشد که سرکوب هواداران و حامیان خودش را پیروزی بزرگ بداند و آن را جشن بگیرد.
 
طی روزهای گذشته به ویژه پس از آنکه هلیکوپتری که به منظور سرکوب شبه نظامیان نیروی خیزش مردمی به بهسود حمله کرده بود، سرنگون شد، مقام های تراز اول کشوری و لشکری در این باره موضع کردند و وعده «مجازات سخت»، «شکار مثل سگ های دیوانه» و سرکوب و نابودی دادند.
 
این اراده برای استقرار امنیت کشور، بسیار تحسین برانگیز است؛ اما چرا در برابر چند ملیشه محلی تحت امر یک فرمانده ضد طالبان، شاهد این میزان از عزم و اراده استوار و آهنین هستیم؛ به گونه ای که به تعبیر عوام، از اشرف غنی تا حمدالله و امرالله و حیات الله و سمیع الله، همه شیر می شوند تا قوماندان شمشیر را به زانو درآورند؛ اما در برابر طالبان تروریست، داعشی های مزدور و جنایتکار، ملا انصاری جاسوس سعودی، گلبدین ویرانگر کابل که در بیخ گوش ارگ، هشدار می دهد که مردم کابل فرار کنند که حزب اسلامی می خواهد دولت را ساقط کند و ده ها مورد دیگر، همه مثل روباه می شوند و فرار یا سکوت می کنند؟
 
علیپور هیچ خطری را متوجه دولت مرکزی یا محلی نکرده و نمی کند. او نه تروریست است، نه فاطمیون است، نه داعش و طالب است، نه القاعده و لشکر طیبه و... است، او یک قوماندان محلی است که با حمایت مردم، دست به سلاح برده تا همان امنیتی را که دولت کابل با تمام عرض و طول اش، قادر به تأمین آن در چند کیلومتر جاده نیست، به وجود آورد و اجازه ندهد که بقایای لشکر عبدالرحمان خون آشام، بهسود و مناطق مرکزی را عرصه تاخت و تاز طالب و تروریست و کوچی و کودتاچی قرار دهند.
 
با اینهمه، مدعیان دروغین جمهوریت فاسد و سرکوبگر کابل نشان دادند که حتی در مبارزه با تروریزم و تأمین امنیت نیز قومی عمل می کنند و خون فاشیزم عبدالرحمان خانی همچنان در رگ های شان جریان دارد.
 
در این میان، سکوت ذلت بار رهبران قومی، کمتر از ستم آشکار فاشیست های جمهوری اشرف غنی، دردناک نیست؛ رهبرانی که دهان شان را با دالر دوخته اند و اجازه نمی دهند که در قبال مهم ترین مساله حال حاضر حامیان همیشگی نظام، اظهار نظر کنند.
 
همه واکنش هایی که در این باره از سوی رهبران قومی، ابراز شده، موضع محافظه کارانه محمد محقق بوده که اگر ابراز نمی شد، شاید بهتر بود!
 
تاریخ بدون شک، این سرکوب ستمکارانه را نیز در کنار تبعیض های آشکار، محرومیت های پایدار، کشتارهای فاجعه بار و سهمیه بندی های ذلت بار از کانکور تا کابینه و... نیک به خاطر خواهد سپرد و از آن به عنوان ادامه دوران سیاه شاه ستمکار، عبدالرحمان فاشیست یاد خواهد کرد؛ اما در کنار آن از موضع رهبران ذلیل و زبون قومی هم یاد خواهد کرد؛ کسانی که پول و قدرت را برگزیدند و مردم و قوم و جامعه خود را نادیده گرفتند تا توسط کوچی های ارگ نشین، لگدمال شوند.
 
و نکته آخر اینکه شاید علیپور و جبهه مقاومت مردمی اش از این پس، هرگز وجود نداشته باشند؛ اما تاریخ نشان داده است که سرکوب و ستم نمی تواند مبارزه هیچ قومی برای دست یافتن به حق خود را متوقف کند؛ تفاوتی نمی کند که این ستم زیر پرچم جمهوریت و با استفاده شنیع و بزدلانه از نیروهای مسلح ملی صورت بگیرد یا توسط تروریست ها، تکفیری ها یا کوچی ها.
 
در آخرین نفس های این جمهوریت فاسد و فاشیست، حامیان وفادار نظام که با رفتار متمدنانه شان در ۲۰ سال گذشته، تعهد خود به امنیت و اقتدار نظام و اعتبار قانون اساسی را نشان دادند، سهم خود را دریافت کردند تا برای بار هزار و چندم به این نتیجه برسند که حق، گرفتنی است نه دادنی!
 
نرگس اعتماد - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


Romania
محمدتقی حسنزاده از ولایت بامیان هستم با نقد شما هم نظرم درست فرموده اید
پربازدیدترین