۰

شهید کاظمی؛ مردی که از نو باید شناخت

پنجشنبه ۱۵ عقرب ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۶
افکار و آرمان های کاظمی اما علیرغم دنیازدگی میراث داران و میراث‌خواران، و رویکرد حذفی دشمنان دژخیم‌اش هنوز زنده و جاودانه است. او را از نو باید شناخت.
شهید کاظمی؛ مردی که از نو باید شناخت
امروز سالروز شهادت سید مصطفی کاظمی بود؛ سرو سبز و بلندقامت سیاست افغانستان که هنوز به درستی شناخته نشده است. در واقع او را کشتند تا ناشناخته بماند؛ اما دشمنانش او را خوب می شناختند.
 
او برای امروز و فردای افغانستان برنامه داشت. فرهنگی‌ترین چهره جهاد افغانستان بود. در میان رهبران سیاسی افغانستان معاصر، یگانه و بی همتا بود. پاک و پارسا، سختکوش و خستگی‌ناپذیر، امیدوار و با برنامه، عاقبت‌اندیش و بلندنظر.
 
از معدود کسانی بود که دغدغه نان در «دسترخوان» مردم را داشت. به آنهایی می اندیشید که هرگز در صحنه نبودند؛ فقرا، حاشیه‌نشین‌ ها، اکثریت خاموش، توده فراموش‌شده ای که باید به عرصه بازمی‌ گشت.
 
شهید کاظمی، یک سید شیعه و عمیقا معتقد به احکام و اخلاق دینی و مذهبی بود؛ اما هرگز ایده های بلندش برای آینده افغانستان را به محدوده های تنگ مذهب و قومیت، تقلیل نداد. با درکی عمیق از مسایل پیچیده افغانستان، ایمان داشت که رمز عبور از این وضعیت، رسیدن به وحدت است. به همین دلیل در سال های جهاد و مقاومت با پشتون و تاجیک و هزاره و ازبک کار کرد تا این پیوند پایدار را زنده نگه دارد، تقویت کند، گسترش دهد و در نهایت، مبانی مستحکم ملتی یگانه و تجزیه ناپذیر را بگذارد.
 
او در دوره جدید نیز چه در مسند وزارت، چه در کرسی وکالت و چه زمانی که اساس جبهه ملی را می گذاشت و خود سخنگو و رییس کمیته سیاسی آن بود، با استفاده ازهوش و ذکاوت ذاتی و فراست خدادادی و قدرت بلاغی‌اش آیینه گردان وحدت ملی بود و آن را اساس کارش می دانست. در جبهه ملی، اجتماعی شگفت انگیز از گرایش های گوناگون سیاسی، قومی، مذهبی و ایدئولوژيک را از اسلام‌گرایان جهادی و انقلابی تا سکولارها و تکنوکرات‌ها و تا کمونیست های سابق، فراهم آورده و یک جبهه قدرتمند به معنای واقعی کلمه «ملی» خلق کرده بود.
 
شهید کاظمی شاید تنها رهبر جهادی بود که بدون تخصص و تحصیل آکادمیک، برنامه های بلندنظرانه ای برای اقتصاد افغانستان داشت. او در مدت سه سال حضورش در وزارت تجارت، سنگ بنای اقتصاد و تجارت مدرن افغانستان را گذاشت. شاید باورنکردنی باشد؛ اما این واقعیت دارد که ایده اولیه بسیاری از پروژ‌ه‌هایی که اکنون اجرایی و عملیاتی شده یا می‌شوند و به عنوان کارنامه دولت پیشین یا مستقر در حوزه اقتصاد و تجارت، محاسبه می‌گردند، متعلق به شهید کاظمی است که از آن جمله می توان به فعال‌سازی مسیر ترانزیتی بسیار حیاتی و سودآور بندر چابهار اشاره کرد که گام بلندی در مسیر وارهاندن حمل و نقل افغانستان از وابستگی به بندرهای گوادر و کراچی پاکستان، و اقدامی در راه تحقق استقلال اقتصادی کشور از سیطره همسایه جنوبی است.
 
این اما تنها بخشی از تصویر مردی است که هنوز ناشناخته ماند، و کشته شد تا برای همیشه ناشناخته بماند.
 
او از یک منظر دیگر نیز با دیگر همگنان سیاسی و جهادی اش فرق داشت و آن، پاکی و پارسایی‌اش بود. چه کسی تصور می کند کسی که ده ها سال در کارزار جهاد و مقاومت افغانستان حضور داشته، عضوی اثرگذار از پروسه بن بوده، سه سال سکان‌دار کرسی وزارت تجارت بوده، عضویت مجلس نمایندگان و ریاست کمیسیون اقتصاد ملی آن را در اختیار داشته، رییس کمیته سیاسی و سخنگوی یک جبهه قدرتمند اپوزیسیون بوده و در کنار آن، ده‌ ها سمت رسمی و غیر رسمی دیگر را در طول عمر کوتاه اما پربارش تجربه کرده؛ ولی تا روز شهادت، در پایتخت کشورش در خانه کرایی زندگی می کرده است؟
 
او با توجه به دسترسی مستقیم و آسانی که به شریان‌های ثروت و گلوگاه های قدرت داشت، به سادگی می توانست مانند بسیاری دیگر از رهبران سیاسی و جهادی، قصر و بلندمنزل و شهرک و شرکت و تلویزیون و کشتی تجاری و کارخانه های عظیم صنعتی و پس‌اندازهای میلیاردی بانکی در دبی و سویس و کانادا داشته باشد؛ اما او نخواست تا عقبایش را به دنیایش بفروشد، به نام دسترخوان مردم، جیب های خودش را پر کند و به عنوان وکیلی که با شعار «تغییر در دسترخوان مردم» راهی خانه ملت شده بود، دسترخوان خودش را پرتر و بزرگتر سازد.
 
هرگز برای هیچکس باورنکردنی نیست؛ اما شهید کاظمی در روز شهادت تنها ۲۰ هزار افغانی ذخیره ارزی در خانه اش داشت.
 
این تنها بخشی از شخصیت چندوجهی مردی است که از نو باید شناخت و در این شناخت، او را نه بر بنیاد شاخصه های اطرافیان و میراث داران و میراث‌خوارانش مقایسه کرد و نه بر پایه تصویر تاریک و انحرافی دشمنانش.
 
اطرافیان شهید کاظمی از مرگ او بهتر از زمان حیاتش بهره بردند. آنها توانستند با پول هایی که از قبل نام و اعتبار آن سپیدار بلندقامت سیاست افغانستان کسب کنند، به جاه و مقام و شهرت و ثروت برسند. اکنون چند تن از نامدارترین آنها در ترکیه خانه خریده اند و زندگی های افسانه ای دارند. شماری دیگر به ریاست و مشاورت و معاونت رسیدند، گروهی دیگر حساب های بانکی خود را با سودهای خیره کننده چندصد میلیونی بانکی در کشورهای همسایه انباشتند. آنها حتی به خودشان نیز رحم نکردند و نخواستند که نام و عنوان و شهرت و محبوبیت و اعتبار و اقتدار جاودانه کاظمی باقی بماند تا بتوانند بیشتر از پیش، دنیای‌شان را آباد کنند. به همین دلیل، به سرعت دچار اختلاف های درونی شدند و حزب و نشریه را تعطیل کردند تا آخرین آرزوی دشمنان خونریز او برای زدودن نامش از صفحات تاریخ معاصر افغانستان، محقق شود.
 
و اما دشمنانش. دشمنانش گویی او را بهتر از دوستانش می شناختند. آنها می دانستند که کاظمی به آینده افغانستان می اندیشد، به نجات جغرافیای بحران از بحران. به پایان جنگ و فقر. به رفاه و بیداری و آگاهی و مشارکت مؤثر و حداکثری توده حاشیه نشین و فقیر و از یادها رفته و از صحنه‌ها رانده. آنها به خوبی درک کرده بودند که کاظمی به رهیافت های بومی برای گذار از بحران دست یافته و سلطه ابدی بیگانگان را بخشی از معضل می داند نه راه حل. دشمنانش آگاه بودند که کاظمی، مثل دیگر رهبران جهادی، با دالر و بلندمنزل و شهرک و شرکت و ثروت و قدرت، قابل خریداری نیست. پس باید حذفش کرد، و چنین کردند.
 
افکار و آرمان های کاظمی اما علیرغم دنیازدگی میراث داران و میراث‌خواران، و رویکرد حذفی دشمنان دژخیم‌اش هنوز زنده و جاودانه است. او را از نو باید شناخت.
 
علی موسوی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین