توبه دیرهنگام روشنفکر پشیمان

26 اسد 1398 ساعت 23:24

داور بی ملاحظه زمان، سرانجام نتیجه خواهد گرفت که سهم کرزی و اسپنتا در تسهیل زمینه های سلطه استعمار نو و کهن بر افغانستان، کمتر از سهم کسانی مانند اتمر و اشرف غنی یا اسلاف آنها در گذشته دورتر نیست و تصور نمی‌شود که توبه دیرهنگام او به عنوان روشنفکری پشیمان و سرخورده، تغییری در نتیجه این داوری ایجاد کند.


اخیرا متنی منسوب به داکتر رنگین دادفر اسپنتا در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود که بربنیاد آن، وزیر پیشین امور خارجه و مشاور امنیت ملی دولت کرزی در واکنش به اظهارات دونالد ترامپ؛ رییس جمهوری امریکا که افغانستان را دانشگاه و آزمایشگاه تروریزم توصیف کرده و گفته بود که امریکا حتی پس از خروج نیز حضور استخباراتی خود را حفظ خواهد کرد، تصریح می کند که امریکا اگر می رود با تمام دم و دستگاهش برود.
 
آقای اسپنتا پس از آنکه صداقت مأموریت ضد تروریزم امریکا در افغانستان را زیر سؤال می برد و القاعده را دست پرورده آن کشور و متحدان عرب و پاکستانی اش می داند، در بخشی از مقاله مبسوط اش می نویسد: «بیشتر نخبگان سیاسی کشور ما از حضور ایالات متحده در افغانستان حمایت کردند. توهمی که این نخبگان به آن مبتلا بودند، این بود که شاید بتوان به کمک ایالات متحده و کشور‌های متحد آن، در افغانستان یک نظام مبتنی بر قانون، دارای زیر‌ساخت‌ها و امکان‌ رشد اقتصادی ایجاد کرد. شعار‌های دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و عدالت در سرزمینی که در آن زنان و مردان در یک فرایند طولانی به مثابه انسان و شهروند دارای حقوق بشری و شهروندی شوند، از آرزو‌های کلان مردم افغانستان بود. توهمی که در تمام ابعادش به مثابه یک آرزوی واهی آشکار شد و بیهودگی‌اش رونما گردید. افغانستان نه جاپان بود، نه آلمان و نه هم کوریای جنوبی. عامل‌های اصلی این شکست را اگر بخواهیم با یک دید تقلیل‌گرایانه بیان کنیم، می‌شود که سیاست‌های غلط ایالات متحده، مداراجویی این کشور در برابر پاکستان، نابکاری نخبگان سیاسی افغانستان و عدم آمادگی جامعه به پذیرش طرح‌ها و آزادی‌های لیبرالی در بستر تاریخی و اجتماع ما را در این جمله به شمار بیاوریم. دموکراسی تحمیلی به شکست انجامید؛ چون واقعیت دیگر این بود که دموکراسی بدون دموکرات‌ها و پیکارهای دموکراسی‌خواهانه نمی‌تواند پیروز شود.»
 
این قلم اما در پی نقد واژه به واژه متن آقای اسپنتا نیست؛ اما به نظر می رسد همین یک بند، حرف های بسیاری برای گفتن دارد که تذکر برخی موارد آن خالی از فایده نخواهد بود.
 
آقای اسپنتا که از متحدان نزدیک حامد کرزی است، پس از تغییر مسیر کرزی از غرب به شرق، به همراه او پوست انداخت و به عنوان روشنفکری که سراسر در خدمت ارباب قدرت قرار گرفته، با استفاده از هر فرصت و مناسبتی مجیزگویی کرزی را می کند و در تبیین رویکرد جدید او در حمایت از شرق و موضع گیری در برابر امریکا، سخن می راند و قلم می زند.
 
آقای اسپنتا تا پیش از ورود به سیاست، روشنفکری تجددگرا، مبلغ مدل حکومت داری غربی، فرهنگ لیبرالی و آزادی های مدنی غرب بود. اندیشه ها و سخنان او سراسر متأثر از سال های تدریس در دانشگاه آخن آلمان بود.
 
همه می دانند که بدون وجود چنین ظرفیتی در تفکر و دیدگاه های سیاسی و رویکردهای فرهنگی آقای اسپنتا او هرگز اقبال راه یافتن به دالان های سیاست و قدرت افغانستان در عالی ترین سطوح را پیدا نمی کرد.
 
یکی از میراث های آقای اسپنتا در دستگاه قدرت کرزی، زمینه سازی برای امضای پیمان استراتژیک و تدوین مفاد پیمان امنیتی با امریکا بود. هیچکس از یاد نمی برد که آقای اسپنتا برای برداشتن آخرین موانع در برابر امضا و تصویب پیمان استراتژيک با امریکا چگونه مخالفان و منتقدان آن پیمان را تحقیر و توبیخ و حتی تهدید می کرد. او حتی برای پیشبرد این هدف به اعمال فشارهای امنیتی به منظور ارعاب منتقدان این پیمان نیز متوسل شد.
 
او در آن زمان تمام دانش و قلم و فهم و درک و درایت و سوادش را در خدمت امریکا و منافع راهبردی واشنگتن برای سلطه بر افغانستان قرار داده بود. بنابراین، یکی از همان نخبگان و سرآمد و پیشگام و پیشاهنگ آنها که او از آنان به عنوان متوهم و نابکار یاد می کند، خود آقای اسپنتا بود؛ زیرا هیچ نخبه و روشنفکری بهتر و بیشتر از اسپنتا برای سلطه امریکا بر افغانستان، تلاش و تقلا نکرد.
 
او از جمله همان کسانی بود که  مذبوحانه تلاش می کرد به مردم افغانستان این تصور دروغین را القا کند که پس از امضای پیمان های استراتژيک و امنیتی با امریکا، افغانستان به جاپان یا کوریای جنوبی یا آلمان تبدیل می شود و امضای این پیمان ها متضمن بهره وری دایمی افغانستان از حمایت های بلامنازع امنیتی و اقتصادی و سیاسی امریکا و جهان و پیوند پایدار و ابدی کشور با کاروان کشورهای پیشرفته و مترقی و توسعه یافته و امن و آرام و متمدن خواهد بود.
 
او که اکنون خطاب به امریکا می گوید که «ایالات متحده را مردم افغانستان دعوت نکردند تا بیاید و به یک جنگ طولانی دامن بزند» در آن زمان به نیابت از همین مردم، امریکا را برای ماندن در افغانستان دعوت می کرد و می خواست با امضای پیمان های استراتژيک و امنیتی با ایالات متحده، سلطه واشنگتن بر کشور ما ابدی و پایان ناپذیر گردد.
 
ایکاش او پیش از نوشتن این متن غرا که به خطابه ای آتشین از روشنفکری مسؤول و میهن پرست علیه استعمار نو شباهت دارد، لختی به کارنامه پیشین خود در زمینه سازی برای سلطه امریکا بر افغانستان، فکر می کرد و به ویژه قبل از نوشتن فراز مورد اشاره در ابتدای این نوشته، یکبار خود را نیز با همان متراژ و معیاری که درباره دیگر نخبگان متوهم و نابکار افغانستان، قضاوت کرده است، می سنجید که آیا خود او هم در این مجموعه جای می گیرد یا نه.
 
شاید آقای اسپنتا هم مانند دیگر اهل سیاست، تصور کرده باشد که مردم حافظه تاریخی ندارند و کسی کارهای او در هموارسازی جاده برای سلطه استعمار نو را به یاد ندارد، و بی تردید تا حدود زیادی حق با اوست؛ اما تاریخ هرگز از کنار این رویدادها به سادگی نمی گذرد و داور بی ملاحظه زمان، سرانجام نتیجه خواهد گرفت که سهم کرزی و اسپنتا در تسهیل زمینه های سلطه استعمار نو و کهن بر افغانستان، کمتر از سهم کسانی مانند اتمر و اشرف غنی یا اسلاف آنها در گذشته دورتر نیست و تصور نمی‌شود که توبه دیرهنگام او به عنوان روشنفکری پشیمان و سرخورده، تغییری در نتیجه این داوری ایجاد کند.
 
علی موسوی - جمهور


کد مطلب: 119477

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/note/119477/

جمهور
  https://www.jomhornews.com