افغانستان در میان رقابت قدرت‌ها

عبدالناصر نورزاد

22 سنبله 1404 ساعت 19:11



 افغانستان طی دو دهه گذشته، از یک بحران داخلی به یک صحنه رقابت بین‌المللی بدل شده است؛ جایی که تضاد منافع قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، مانع شکل‌گیری اجماع واقعی برای صلح و ثبات شده است. هر قدرت، افغانستان را از زاویه‌ای متفاوت می‌نگرد و همین امر موجب شده است به‌جای حرکت به‌سوی یک راه‌حل جامع، به مدیریت یا حتی بهره‌برداری از بی‌ثباتی روی آورند. ایالات متحده پس از خروج نظامی در ۲۰۲۱، با نوعی خستگی استراتژیک نسبت به افغانستان مواجه است.

سیاست واشنگتن بر «مدیریت از راه دور» استوار است: مهار تهدیدهای تروریستی با کمترین هزینه و پرهیز از سرمایه‌گذاری مجدد در بازسازی سیاسی و امنیتی. این عقب‌نشینی، فضای مانور قدرت‌های دیگر را افزایش داده است. روسیه افغانستان را میدان رقابت با ناتو می‌داند؛ جایی که می‌تواند از «بی‌ثباتی کنترل‌شده» برای محدود کردن نفوذ غرب و افزایش اعتبار خود به‌عنوان میانجی امنیتی در آسیای مرکزی استفاده کند.

در سوی دیگر، چین به‌جای ورود به درگیری‌های مستقیم، اولویت را به ثبات نسبی و توسعه پروژه‌های اقتصادی مانند «کمربند و جاده» می‌دهد؛ به‌عبارت دیگر، پکن به دنبال مدیریت ریسک در افغانستان است، نه حل بحران آن. در سطح منطقه، پاکستان و هند افغانستان را عمق استراتژیک خود می‌بینند. اسلام‌آباد با حمایت از شبکه‌های نیابتی به‌ویژه طالبان، تلاش می‌کند نفوذ هند را مهار کند و امنیت پشتون‌های مرزی را به سود خود شکل دهد.

در مقابل، دهلی نو با سرمایه‌گذاری در پروژه‌های زیرساختی و روابط نزدیک با نیروهای ضدطالبان، به دنبال تثبیت جایگاه خود در شمال افغانستان است. این رقابت صفرجمعی، افغانستان را به میدان زورآزمایی استخباراتی و نفوذی تبدیل کرده است که هرگونه ابتکار مشترک را به بن‌بست می‌کشاند.

ایران نیز با نگرانی‌های امنیتی، مذهبی و ژئوپلیتیکی، سیاستی مستقل و گاه متضاد با دیگر بازیگران را در پیش گرفته است. تهران از یک‌سو با طالبان مذاکره می‌کند تا مرزها و منافع شیعیان را حفظ کند و از سوی دیگر، ارتباط خود را با گروه‌های مخالف طالبان حفظ کرده تا اهرم فشار داشته باشد. این دوگانگی، خود بر پیچیدگی معادله می‌افزاید. کشورهای آسیای مرکزی نیز با وجود نگرانی از افراط‌گرایی، مهاجرت غیرقانونی و قاچاق مواد مخدر، به دلیل محدودیت ابزار و ظرفیت، در موضعی تدافعی باقی مانده و بیشتر به سیاست‌های حفاظتی در مرزها بسنده می‌کنند.

اختلافات ایدئولوژیک و مذهبی میان بازیگران منطقه‌ای، ظرفیت ایجاد یک اجماع واقعی را به‌شدت کاهش داده است. هیچ بازیگری حاضر نیست منافع حیاتی خود را در افغانستان فدای یک توافق منطقه‌ای کند. طالبان نیز که قدرت را در دست دارد، از این چندپارچگی بهره می‌برد و خود را به‌عنوان ابزار معامله‌گری قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای عرضه کرده است. در عمل، این گروه نه تنها یک بازیگر داخلی بلکه یک مهره در بازی بزرگ‌تر ژئوپلیتیکی شده است. مجموع این عوامل باعث شده است که به‌جای حرکت به‌سوی یک چارچوب پایدار، افغانستان به صحنه رقابت‌های امنیتی و ژئوپلیتیکی تبدیل شود؛ رقابت‌هایی که بی‌ثباتی را بازتولید می‌کند و امکان دستیابی به یک راه‌حل جامع را از میان می‌برد.

این وضعیت، نه‌تنها افغانستان بلکه کل منطقه را در معرض تهدیدهای مداوم امنیتی، مهاجرتی، افراط‌گرایی و قاچاق قرار می‌دهد و هزینه‌های سنگینی بر منافع بلندمدت قدرت‌ها تحمیل می‌کند. این بن‌بست استراتژیک، پیامدهای فراتر از افغانستان دارد: ایجاد خلأ قدرت در این کشور به شکل‌گیری «حوزه نفوذ خاکستری» انجامیده که در آن هیچ قدرتی حاکم مطلق نیست، اما همه درگیرند. چنین وضعیتی می‌تواند در آینده به ظهور بازیگران جدید، تشدید رقابت‌های نیابتی و حتی احیای گروه‌های تروریستی فراملی منجر شود. بدون یک رویکرد هماهنگ و جامع، افغانستان همچنان کانون بی‌ثباتی منطقه خواهد ماند و هیچ قدرتی از پیامدهای آن مصون نخواهد بود.

عبدالناصر نورزاد- خبرگزاری جمهور


کد مطلب: 185979

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/185979/

جمهور
  https://www.jomhornews.com