سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی ایران در مراسم ۱۴ خرداد، به ویژه آنجا که تصریح میکند شما چه کاره اید که ایران غنی سازی داشته باشد یا نه؟ به شما ربطی ندارد؛ از منظر راهبردی حامل پیامی مهم و چند لایه در سیاست خارجی ایران است. اما اگر موضوع غنی سازی و حد و حدود آن ربطی به آمریکایی ها ندارد چرا اساسا ایران وارد مذاکره با آمریکا شد؟ در حالی که ایران بارها از قبل اعلام کرد تنها درباره انرژی هسته ای حاضر به مذاکره است.
نخست اینکه جمله رهبر ایران، مبنی برشما چه کارهاید؟ بیش از آنکه نفی اصل مذاکره باشد، تأکیدی بر موضع اصولی جمهوری اسلامی در چارچوب گفتمان استقلال و حق حاکمیت است. این موضع در ظاهر ممکن است با واقعیت حضور ایران در مذاکرات هسته ای با آمریکا و طرفهای غربی تناقض آمیز به نظر برسد، اما در واقع بازتاب دهنده یک دکترین ترکیبی از استقلال گرایی ایدئولوژیک و واقع گرایی تاکتیکی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است.
از منظر سیاست رسمی، جمهوری اسلامی ایران همواره بر استقلال در تصمیم گیریهای ملی به ویژه در حوزه علم و فناوری تأکید داشته و هرگونه مداخله خارجی در تعیین حدود و برنامههای راهبردیاش را نفی کرده است. در این چارچوب، مسئله هسته ای نه تنها یک موضوع تکنولوژیک بلکه یک نماد استقلال، مقاومت و اقتدار ملی تلقی شده است. اما در سطح دیگر، ایران در سالهای اخیر با فشارهای بی سابقه اقتصادی، تهدیدات امنیتی و انزوای نسبی بینالمللی روبرو بوده و به همین دلیل در برخی مقاطع زمانی از جمله در دوران دولت روحانی، وارد مذاکره با آمریکا و قدرتهای جهانی شد.
این مذاکرات برای کاستن از فشارها و بازکردن فضا برای ادامه مسیر پیشرفت هسته ای و حتی منطقه ای بود. اما اینکه چرا ایران با وجود این موضعگیری وارد مذاکره با آمریکا شده است؟ پاسخ در سطح منافع ملی و منظقه ای است. ایران در حوزه سیاست خارجی، خصوصاً پس از فشارهای شدید اقتصادی ناشی از تحریمها وارد مرحله ای شد که برای کاهش فشارها و تأمین حداقلی از منافع اقتصادی و سیاسی، ناچار به تعامل با قدرتهای جهانی شد. از منظر استراتژیک نیز، مذاکره با آمریکا برای ایران راهی بود برای کاهش اجماع جهانی علیه خود، شکستن تحریمهای بینالمللی و تثبیت قدرت منطقه ای.
در این مسیر، ایران حامل پیامی است برای مخاطب خارجی و داخلی. مخاطب خارجی باید بداند که ایران وارد مذاکره از موضع ضعف نشده، بلکه بهعنوان بازیگری مقتدر، دارای خطوط قرمز و حق تصمیم گیری مستقل وارد میدان شده است. و مخاطب داخلی نیز باید باور کند که مذاکره به معنای عقب نشینی از آرمانها نیست، بلکه اقدامی است برای حفظ منافع ملی در یک چارچوب حساب شده. این نگاه در فضای منطقه ای هم صدق می کند. ایران بارها اعلام کرده که مذاکرات فقط هسته ای است و ما درباره موضوعات موشکی و منطقه ای هیچ مذاکره ای نداریم. برنامه موشکی یک خط قرمز دفاعی است و قابل مذاکره نیست و سیاست منطقه ای و حمایت از محور مقاومت بخشی از راهبرد امنیتی ایران است و خارج از چارچوب مذاکرات با آمریکا است. ایران ورود به این حوزهها را نه تنها غیرقانونی بلکه خطرناک می داند چون آمریکا از طریق این اهرم ها میخواهد قدرت منطقه ای ایران را مهار کند.
در نهایت، این گونه موضعگیریها مثل سخنان رهبر جمهوری اسلامی ایران بیشتر بر حفظ انسجام داخلی، ارسال پیام قدرت به مخاطب خارجی و جلوگیری از شکلگیری تصور ضعف یا انفعال هستند. ایران در عین اینکه وارد مذاکره شده می خواهد پیام دهد که اصل استقلال خود را نفروخته و وارد بازی تحمیلی نشده است. این دوگانه نمایی ظاهری در واقع بیانگر نوعی دیپلماسی پیچیده در شرایط فشار داخلی و خارجی است.
البته ناگفته نماند یکی از ضعف های ساختاری در سیاست خارجی ایران، ناهماهنگی در سطح پیام رسانی به داخل و خارج است. به عنوان مثال، از سویی پیام قدرت و استقلال به غرب مخابره می کند و از سوی دیگر نوعی سردرگمی و ابهام در فضای داخلی ایجاد می گردد که آیا ما اصلاً مذاکره را مشروع میدانیم یا نه؟ همچنین، نبود استراتژی شفاف و مستمر در مذاکرات سبب شده است که برخی فرصت های تاریخی برای حل و فصل مناقشه هسته ای از دست برود یا با نوسانات سیاسی داخلی تفسیرهای متفاوتی از اصل مذاکره شکل بگیرد.
ایران از یکسو بر اصل استقلال، حاکمیت ملی و عدم پذیرش مداخله پذیری تأکید می کند و از سوی دیگر وارد مذاکره با طرفهایی میشود که عملاً در پی محدود سازی برنامه هسته ای و منطقه ای هستند. بنابراین، مذاکره نه نشانه ضعف است و نه صرفاً ابزار وقت کشی، بلکه می تواند برای ایران عرصه ای برای تثبیت حقوق و کاهش تهدیدات باشد اگر با انسجام و اعتماد به نفس واقعی پیش برده شود.
مهدی حسینی محقق- خبرگزاری جمهور