مدارس دینی طالبان و آینده وحشتناک افغانستان

حسینی مدنی

10 ثور 1402 ساعت 13:24


یکی از برنامه های خطرآفرین و بحران ساز و بلندمدت طالبان، ایجاد و گسترش مدارس دینی در تمام مناطق افغانستان است. سرپرست سابق معارف طالبان از ساختن بین 3 تا 10 مدرسه دینی در هر ولسوالی(شهرک)  خبر داده بود. آنها در هر ولایت یک مدرسه جامع جهادی می سازند. طالبان عملا فعالیت مدارس دینی را به شکل گسترده با غصب ملکیت های مردم، و تغییر کاربری ادارات دولتی و خصوصی در کابل و ولایات به مدارس دینی آغاز کردند. دهها ملکیت شخصی، ادارات دولتی، دفاتر شخصی و ... زیر استفاده مدارس دینی رفته اند. همزمان طالبان تدریس فقه، عقاید، سنت و ثقافت مد نظر خود را برای تمامی کارمندان دولتی اجباری کردند. یعنی مدارس دینی بطور اعلام ناشده به همه وزارتخانه ها و ادارات دولتی نیز راه یافته است.

در همه مدارس و دانشگاههای دولتی و خصوصی نیز چنین شده و طالبان مضامین دینی و اعتقادی خود را شامل نصاب تعلیمی- تحصیلی کرده اند. بر همین مبنا سرپرست جدید معارف طالبان در سفری به هلمند اعلام کرد که فاصله بین مدارس و مکاتب از بین رفته است. (منظور طالبان از مدارس، آموزشگاههای دروس دینی است.)

مدارس دینی طالبان در واقع مدارس جهادی هستند. بهتر است نام این مدارس را کارخانه طالب سازی گذاشت. بر همین اساس است که طالبانِ نسل اول و دوم، اکنون در پی تکثیر به صورت گسترده و سراسری به نسل سوم هستند. نسل سوم طالبان نیز علاوه بر فراگیری دروس اعتقادی کجدار و ناقص، هدفمندانه به سمت تفکر جهادی و شهادت طلبیِ مورد نظر گردانندگان سوق داده می شوند.

این تفکر مبتنی است بر فتوای قاطع حق و باطل و جدال و قتالی که باید همیشه متوجه دشمنان شان باشد. دشمنان طالبان، همگی باطلان هستند که باید نابود شوند. دروس مدارس طالبان توأم با تهییج روحیه جنگاوری و القای رسیدن به حور و آغوش قصور است و راه بدست آوردن حوران جنت، عبادت و تقوی و آرامش نه؛ بلکه جهاد و کشتن و کشته شدن است. در کنار حوران بهشتی زنان زیباروی دنیوی نیز هستند که زبان از وصف زیبایی روی و تن و اندام شان قاصر است، عطر تن و صورت خندان و بدن آماده و آغوش شان باز است برای گرفتن و فشردن طالب بچه ای که تفنگ گرفته و دینامیت بر شکم بسته و جماعتی را کشته است. کشته ی بیشتر، حوری بیشتر و زنان زیباتر. و صد البته که حضرت محمد(ص) نیز بی صبرانه ناظر و منتظر است و خداوند نیز لذتی که از قتال این جوانک ها می برد از هیچ عمل صالح و از مجموع خلقت و خلائق خودش نمی برد. این فقط بخشی از حاتم بخشی مدارس طالبان است. چنین مدارسی ویژگی ها و آموزه هایی دارند؛
  
ویژگی های مدارس دینی طالبانی:
سلفی گری و ترویج جزم اندیشی طالبانی، غیرقابل انعطاف و غیرقابل نقد از اصول این مدارس است
- در این مدارس راجع به حقانیت سایر مذاهب اسلامی و درستی سایر قرائت ها ایجاد تشکیک می شود.
- استناد به احادیث جعلی و متون روایی ضعیف همراه با شکمبه گویی های مدرسین طالب در این نوع مدارس مروَّج است
- جهادپروری کور و فربه کردن تفکر جنگجویی و قتال در خدمت سیاست و منویات طالبان شاخصه مهم این مدارس است
- تهییج جنسی جوانان با برجسته کردن حور و غلمان و توصیفات مداوم جنسی حور و زنان زیباروی بهشتی روش نفوذ و تسلط طالبان بر طالب بچه هاست
- ایجاد روحیه خودکشی و انتحارگری برای رسیدن به کمال و پاداش از طریق تحریک شهوانی و وعده های لذتبخش اخروی روش نرم کردن نوجوانان و تحریک جوانان است
- در این مدارس قرائت های نادرست از پدیده هایی همچون دنیا و اُخری و از عِقاب و عذاب و حق و باطل و... القا میشود، صفات قهریه الهی برجسته شده و راه تحقیق و تفکر بسته می شود. 
- در این مدارس قرائت دیوبندی و خواهشات مدارس حقانیه تدریس می شود. این تفکر با قرائت های اعتدالگرای حنفی مخالف است و زیربنای این تفکر قشری، قرائت پاکستانی از دین است
- تغلّب فقه امثال ابوالاعلی مودودی و شاه ولی الله دهلوی و... بر قرائت های نوگرای دینی فقهای بزرگ اسلامی نمایان است
- در این مدارس اهداف سیاسی طالبان با اصول و مبانی دینی و مذهبی ملاها ممزوج شده و یک جماعت جنگ طلب خطرناک را روانه اجتماع می کند. از منظر ملای این مدارس هر فردی با هر دین و مسلکی اگر زیر سلطه طالب نباشد به درجاتی قابل برخورد هستند.
 
خروجی مدارس دینی طالبان چیست؟
سربازان اعتقادی خطرناک که قدرت بحث و تحمل مخالفین را ندارند
- جوانان افسرده و ملاهای گیج و گَرَنگ و سلفی مشرب
- جنگجویان خودکش شهادت طلب بی منطق که در خدمت پروژه طالبان در می آیند
- لشکری از آمران به معروف مدنظر طالبان که منویات طالب را در جامعه گسترش می دهند
- ترویج فقه و سیاست و منافع مذهبی طالبان در لایه های زیرین در خدمت منافع سیاسی طالبان
- ایجاد هزاران نیروی سرکوب و حذف توده ها اخصا مخالفان ایدئولوژیک طالبان
- و....
 
این مدارس چه فایده و خطری دارند؟
اینکه مدارس دینی طالبان چه فوایدی به مردم و کشور ما دارد و اصولا چه نیازی به این همه مدارس وجود دارد؛ برای نگارنده قابل فهم نیست. به اعتقاد بنده، مدارس دینی برای هر کشوری یک نیاز اساسی است؛ همانند وجود دانشگاه.

اما اینکه در این مدارس دینی چه آموزش داده می شود، چه اساتیدی چه می گویند و چه بر مغز نوجوانان فرو می کنند اهمیت دارد. اینکه از این مدارس چه موجوداتی بیرون می آید اهمیت اساسی دارد. اینکه در مدارس طالبان اصول و فروع دین را چگونه معرفی می کنند، اینکه مبانی فقه اسلامی چیست و چگونه بیان می شود، اینکه در این مدارس به چه ها اهمیت داده می شود و به چه چیزها اهمیتی داده نمی شود، اینکه چه تعاریفی از اسلام و آموزه های اسلامی داده می شود، اینکه در مورد تاریخ و اندیشه دینی و اندیشه سیاسی چه به بچه های مردم می گویند، اینکه اولویت ها در این مدارس چیست، اینکه چقدر سیاست خاص طالب وارد دیانت جوانان می شود و کدام نوع سیاست با دین ممزوج می شود، اینکه حق کدام است و باطل کدام و اینکه معیار تمییز حق از باطل چیست، اینکه راه درست و نادرست چگونه ترسیم می شود، اینکه هرکسی و هر شهروندی چه حقوقی دارد، اینکه نسبت میان ما و سنت و تاریخ و علم چیست؛ اینکه صالح کیست و کافر کیست؛ اینکه خداوند چگونه است و قیامت چه شکلی است، اینکه از آبشخور علم و تشخیص کدام فقها باید بنوشند، اینکه یک نوجوان پاک فطرت ما که با فطرت الهی داخل می شود، با کدام فطرت از این مدارس بیرون می آید، اینکه فهم و عقل مولوی و مدرس طالب چه میزان است، اینکه جناب مدرس چه نسبتی می تواند میان سنت و تجدد و دین و مدرنیته برقرار کند، اینکه معروف چیست و منکر چیست و معیار آن چگونه سنجیده می شود، اینکه زن کیست و چه تعریفی از حجاب می کند؛ اینکه علم چگونه تعریف می شود و چه نسبتی میان ملای طالب و علم وجود دارد و بسیار مسائل دیگر، چیزهایی هستند که باید مورد بحث قرار بگیرند.

طالب برای هیچکدام از دغدغه ها پاسخ قناعت بخشی ندارد. زیربنای علمی و فقهی ملای طالب می لنگد. منهج علمی و فقهی طالبان، سیاهه ای است با نام "الاماره الاسلامیه و نظامها" به قلم ملای شرعی طالب که پُر است از کژفهمی و نقص و ایراد. کُمیت علمی و فقهی طالبان اساسا پیر و کر و کور و لنگ است. این جای وحشت دارد. نیمچه ملا موجود خطرناک است که هم بر جان میزند و هم بر ایمان میزند.
لذا مدارسی که خاصتا با هدف تعلیم دین و ثقافت اسلامی و آموزش مبانی فقه و دین زیر اشراف طالب تأسیس می شوند، ذاتا مدارس خطرناکی هستند. اساساٌ جامعه ما چه نیازی به این همه مدارس طالبانی و نسل نوی از طالبان دارند!

این خطر در جامعه ما علاوه بر اینکه ذات دین را هدف گرفته از منظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز خطرات بزرگی را بر ما و منطقه متوجه می سازد.
 
خطرات مدارس دینی طالبان بر حوزه دین و دینداران
طالبانی که امروز در شهرها و جبهه ها وجود دارند، ستمی که بر مردم روا می دارند، نگاهی که بر زنان دارند، قیوداتی که متوجه دختران می کنند، نگاه شان به علم و آموزش و اشتغال زنان، نگاه طالب به حکومت و حق حاکمیت، برآمده از مدارس طالبان و ملاهای مدرسه حقانیه و آموزه های دیوبندیه است. افغانستان کشور دینداران است اما خروجی مدارس طالبانی، سرآغاز بی باوری نوجوانان و جوانان متدین به دینی است که حاصل قرائت دینی طالبان از دین است. طالب دین را بسیار بد، خشن، انحصارطلب، زننده و خشک معرفی کرده است. این باعث گریز از دین خواهد شد و سرآغاز این دین گریزی را شاهد هستیم. جامعه دینی افغانستان به انزوا خواهد رفت و این خطر کاملا قابل درک است. هیچ خطری بزرگتر از دینداران نادان، دین را تهدید نمی کند. هیچ خطر بیرونی به سان فهم ناقص و آلوده از دین، دین را ضربه نمی زند. هیچ عاملی، همچون امتزاج خشونت و قتل و تکفیر و انحصار و انتحار با دین، دین را آسیب نمی زند.

طالبان در جهان با عنوان اسلام یا نمایندگان اسلام سیاسی شناخته می شوند، همچنانکه گروههایی مثل داعش و بوکوحرام پوستین اسلام پوشیدند و اسلام را در سطح جهان بدنام کردند، اسلام سیاسی طالبان بدنامی بزرگی به بار آورده است. داعش پروژه ای برای بدنام سازی اسلام و دین بود و طالب اکنون فراتر از داعش با تحمیل ذهنیت مریض خود با نام دین و ایجاد محدودیت ها و نقض گسترده حقوق انسانی شهروندان، از دین چهره ای این چنین معرفی کرده و مدارس طالبانی این آسیب را امتداد می دهند. 
 
خطرات مدارس دینی طالبانی بر اهل سنت حنفی
مذهب حنفی، مذهب تعامل، مدارا و اعتدال است. حنفی ها به آسانی تکفیر نمی کنند. به آسانی طرد نمی کنند. می پذیرند و تفسیر دین و متون را می شنوند. دانشمندان بزرگی دارند. احناف، اندیشمندان نوگرا زیاد دارند و نواندیشان دینی را استقبال می کنند. به سمت پویایی و نواندیشی رو آورده اند، نقادی را می پذیرند و می خوانند و در این زمینه آغوش باز دارند.

در سیاست سینه ی فراخ دارند. عقلانیت سیاسی دارند. اهل تعامل هستند و جهان بینی سیاسی وسیعی دارند.
طالبان وقتی وارد افغانستان شدند هوشیاری کردند، خود را بعنوان نمایندگان مذهب حنفی جا زدند و مدام از حنفیت گفتند. نام شهر چاریکار را ابوحنیفه گذاشتند، به حنیف و حنفی مقام دادند، همه جا جار زدند و از حنفیت و امام اعظم گفتند. با این اهرم در کشوری با اکثریت پیروان حنفی، خودشان را متولّی مذهب حنفی تحمیل کردند. با همین حربه هم شیعیان را از کنار اهل سنت افغانستان راندند و کسی هم دَم نزد!

اما مدارس دینی طالبان با ویژگی هایی که از آن سراغ داریم برای پیروان مذهب حنفی خطر هستند. سخت گیری مذهبی دارند، علمای آزاداندیش حنفی را منزوی و حذف می کنند. با درک اندک شان از دین و شناخت ناقص شان از نص و حدیث، قرائت کوته نگرشان از آیت و روایت و شناخت ناقص از صحابه و سلف صالح و... مقراض شان تند و شمشیرشان تیز است.

گرایش شان بیشتر به سلفیت و استعدادشان به پذیرش وهابیت است. اشتراکات دیوبندیه با جریان تکفیر وهابیت قابل انکار نیست. حربه بُرنده ی تکفیر بر دستان نیمچه ملای طالب برای جامعه حنفیت افغانستان، یک خطر است و در آینده آن را نشان خواهد داد. اهل سنت افغانستان خصوصا تحصیلکردگان و روشنفکران حنفی یقینا در معرض تیغ تهدید مراکز تربیه طالب قرار می گیرند.

عام مردم حنفی نیز به بهانه هایی مانند منع زیارت اهل قبور و فاتحه و ختم و خیرات و... نوع نماز و سایر مسائل فقهی اختلافی، توسط طالب بچه ها مورد عتاب قرار خواهند گرفت.
طالبان از فقر مفرط که اکنون و در آینده گریبانگیر افغانستان است استفاده کرده و از میان خانواده های احناف، طالب بچه جذب خواهند کرد. همچنانکه جنرال ضیاءالحق در پاکستان از فقر خانواده های سنتی استفاده کرد، به طالب بچه ها پول داد و مدارس دینی جهادی را رونق بخشید. طالب بچه های افغان نیز روزی بلای جان مردم خود خواهند شد و دیر نخواهد بود که نه تنها جنگهای قبلی بلکه خانه جنگی ها را نیز شاهد باشیم!
 
خطرات مدارس دینی طالبان بر حوزه فرهنگی
طالبان نشان داده اند که هیچ نسبتی با تمدن و فرهنگ ندارند. از نظر آنان نمادهای فرهنگی بعضا بعنوان نمادهای شرک و کفر محسوب می شود؛ انهدام مجسمه های عظیم بودا نمونه ای از این فکر است. از دید آنان مفاخر تاریخی عرفان و علم و ادب قابل قبول و احترام نیستند؛ جمع آوری تصاویر این بزرگان همچون مولانا و فردوسی و ابوریحان و ابن سینا و .... از تالارها و مراکز فرهنگی و بعضا تغییر نام اماکن تاریخی، به همین نسبت است.

طالبان رخصتی نوروز را برداشتند و تجلیل از نوروز را حرام اعلام کردند. تجلیل از جشن های باستانی را حرام می دانند. با ادبیات بیگانه اند و اهمیتی به هنر نمی دهند. از زبان فارسی بد می برند و نفرت خود را صراحتا اعلام می کنند. اینکه ملافاضل مظلوم صراحتا می گوید که من خدایی از زبان فارسی بدم می آید، فکر غالب طالبان است. حالا در ادارات زیر حکومت طالبان زبان فارسی نه خریدار دارد و نه قابل فهم است. حال آنکه اکثر منابع ما و مفاخر ما و سابقه ما و متون تاریخ و فرهنگ و تمدن ما با زبان پارسی است.

از نظر طالبان، هنر ارزشی ندارد، موسیقی مطلقا حرام است، سینما پدیده ای زشت و تحریم است. رسانه آلت دست بیگانه است.

نگارش کتب همین اکنون به حد صفر رسیده و بسیار کتابفروشی ها و مارکیت های فروش کتاب تعطیل شده اند. کتابخانه ها را در همین کوتاه زمان از حاکمیت طالبان تار عنکبوت دوانده و قفل هایش نیز زنگار گرفته اند.

چیزی بنام اعیاد سنتی و مراسم باستانی را نمی شناسند. شاعران و ادیبان و دانشمندان و هنرمندان و سینماگران و... همین اکنون منزوی ترین و بی اهمیت ترین اقشار اجتماعی از منظر طالبان هستند. گمان می رود اکثریت این قماش شخصیت ها افغانستان را ترک کرده اند.

گمان می رود با گسترش مدارس دینی علم و هنر و فرهنگ و تمدن و ادبیات فشار و انزوای بیشتری ببینند. نه خودشان خلاقیت شهری و مدنیت دارند و نه همانند مغولها که آمدند و سوختند و تاراج کردند، استعداد پذیرش فرهنگ و اهلی شدن را دارند.
 
خطرات مدارس دینی طالبان بر جامعه تشیع
در بیست سال حکومت بدون طالب، شیعه و سنی مانند دو بال یک پرنده بودند. در شادی هم شاد بودند و در اندوه هم می سوختند. طالب که در جمع شیعه انتحار می کرد هزاران سنی در شهرها می رفتند و برای اهدای خون شان به شیعیان منتظر می ایستادند. اگر طالب در جمع و مسجد اهل سنت انتحار می کرد شیعیان هم برادری شان را نشان می دادند اما حالا انگار خاکِ مرده بر سر شهرها ریخته اند.

شیعیان اکنون از سیاست و حکومت و قدرت حذف شده اند. بیشترین سیاست حذف و محرومیت متوجه آنان بوده است. طالبان مراکز فرهنگی و مذهبی شیعه را زیر کنترل دارند و مراکز سیاسی شیعی را اجازه نفس کشیدن نمی دهند. شیعیان به سهولت تکفیر می شوند و به آسانی حذف می شوند. مذهب اهل تشیع از رسمیت افتاده، تدریس فقه جعفری از نصاب تحصیلی برداشته شده، شخصیت های شیعی تبدیل به آوارگان داخلی شده اند. اساتید و نخبگان شیعه ترک دیار کرده اند، دانشگاههای شیعه از رونق افتاده اند و رسانه های شیعه با فشارهای سنگین آخرین نفس ها را می کشند.

عاشورا از تعطیلی رسمی خارج شده، مراسم عاشورا و عزاداری با ترس و خوف برگزار می شود و در ولایاتی از برگزاری مراسم عاشورا و سوگواری منع شده اند.

سیاسیون شیعی اجازه فعالیت ندارند و علمای شیعه بعضا مجبور به بیعت با امیرالمؤمنین طالبان شده و یا زیر بیرق امارت اسلامی، رعیت شده اند. حتی یک وزیر و معین هم از آدرس شیعه در کابینه طالبان نیست و همو سه تن هم اگر هست نه از آدرس شیعه بلکه از آدرس آی اس آی و آدرس خارجی هستند.

در مناطق شیعه نشین بیشترین نظارت ها وجود دارد، بیشترین فشارها وارد می شود و بیشترین زهرچشم از همین ها گرفته شده، خانه به خانه شان کنترول می شود و کوچه به کوچه شان گزمه می گردد. در اوج فقر زندگی می کنند. نه سر دارند و نه سودا. نه قهرمان دارند و نه پشتیبان. مطالبات شان از شراکت در قدرت و سیاست و حق طلبی به زنده ماندن و کشته نشدن تقلیل یافته است. سیاستمدارشان گریخته و ملای شان بی ننگی پیشه کرده. شیعه تکیه گاههای بزرگی داشت که حالا پشت شان خالی شده و در خلوت شان دعای ظهور می خوانند.  

با گسترش مدارس دینی طالبان و تکثیر جمعیت طالب و برخاستن نسل نوی از طالبان سلفی، شیعیان روزگار بسیار وهمناک را پیش رو دارند. در این حالت، اتحاد شیعه و سنی و فریاد مشترک شان آرزو و البته راهگشاست.
 
خطرات مدارس دینی طالبان بر ایران و همسایگان
طالبان از میان تمامی کشورهای منطقه، ایران را کشوری مستعد و مناسب جهاد می دانند. با توجه به القاآت فکری و درسی و مذهبی و اشباع ذهنی که طالبان شده اند، بعضی جنگجویان طالب آرزوی جنگ با ایران را دارند. نگارنده بارها مستقیما از زبان خورد و کلان طالبان این آرزو را شنیده ام. طی دوسال گذشته بارها درگیری مرزی با مرزبانان ایران اتفاق افتاده؛ هزاران نیروی انتحاری این گروه، شوق جنگ در کله دارند. استخبارات امارت، شخصیت ها و مراکزی که گمان ببرند با ایران روابطی دارد، با حساسیت زیر کنترل و نظارت دارند.

طالبان سایر همسایگان را نیز بی نصیب نگذاشته اند؛ درگیری های مرزی با پاکستان و تاجیکستان و حملات راکتی بر ازبکستان از آن جمله است. غرور و جنگ طلبی طالبان یک تهدید به همه همسایگان است. تربیت نسل جدیدی از طالبان با ایدئولوژی جهادی و روحیه جنگی و آرزوی شهادت طلبی، برای هر زمان و مکانی تهدید و خطر آفرین است. تاجیکستان خطر را احساس کرده، پاکستان برآشفته است و چین عملا باج می دهد.

گسترش و ازدیاد مدارس دینی طالبان دهها هزار نیروی جنگی آیدئولوژیک رایگان در اختیار طالب قرار می دهد. طالب با این همه فشار که بر افغانها وارد می کند، با این حجم از سلب حقوق شهروندی، میانه ای با شهروندان افغانستان ندارد.

نکته پایانی
طالبان خود را بازتولید و تکثیر می کنند. نسل جدیدی با ایدئولوژی خود می زایند و می پرورند. غرب هم در بیست سال گذشته چنین کرد اما به دلیل غرق شدن در قومگرایی و فساد اخلاقی و اداری، ناکام شد. شرط استخدام در ادارات قبلی معیارهای مدنظر غرب بود اما طالبان نظام و ادارات شان را در آینده با طالب بچه ها پر خواهند کرد.

طالبان در صورت تداوم حاکمیت شان، یک دهه بعد، نسل جدیدی از خود می سازند. نسل جدید طالبان با این تکثر و پراکندگی، در میان توده ها می روند و از خانواده ها آغاز می کنند و خانواده ها را نیز کنترول می کنند. یکی از مهمترین شرایط بقای طالبان و تفکر طالبانی گسترش مدارس طالبانی است؛ طالبان این را می فهمند و با افتخار بیان می کنند.

خفتگان باید بیدار شوند. مطالبه ما و همسایگان ما و سیاسیون ما حکومت فراگیر و هدف ما دستیابی به اجازه تحصیل است و چقدر ما به هیچ و حداقل ها قانع شده ایم؛ اگر این ها بر آورده شد، چه کنیم؟ چه می کنید و بعدا طالبان چه خواهند کرد!  

حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور


کد مطلب: 159910

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/159910/

جمهور
  https://www.jomhornews.com