۰

در انتظار واپسین انسان

سیدعلی حسینی
چهارشنبه ۱۲ ثور ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۵۰
با توجه به روند جاری، اکنون جهان بیش از هر زمان دیگری در راستای تحقق زمینه‌های ایجاد جامعه‌ مهدوی گام برمی‌دارد. رویدادهای چند‌ساله‌ اخیر در خاورمیانه، خود نشانی آشکار از عینیت‌یافتن علامات و نشانگان و زمینه‌های شکل‌گیری مدنیت خدامحور مهدوی در پایان تاریخ است.
در انتظار واپسین انسان

اکنون همه‌ نشانه ‌ها، روند رویدادها و سیر تحولات ریز و درشت جهانی نشانگر آن است که جهان در تدارک یک خانه‌تکانی بزرگ است؛ خانه تکانی‌ای که شاید هیچ‌کس از آن در امان نباشد.
 
بشر عاصی و آسیمه‌سر در حالی که سرخورده و نومید، از آخرین تلاش‌هایش برای راه‌یافتن به سرزمین روشن رهایی و پرواز در ناپیداکران آزادی و عدالت و انسانیت، فارغ از هرگونه ستم و سلطه و وحشت و خون و خاکستر و خشونت و جنگ و جنون و ویرانی و وبا و تباهی و سیاهی و ظلم و ظلمت و ضلال و ذلت دست برمی‌دارد، تئوریسین‌ها و استراتژیست‌های اصلی نظم و نضج امور جهان کنونی، دست اندر کار تدارک تئوری‌های تازه‌ای هستند؛ تئوری‌هایی که بخواهیم یا نخواهیم به این نتیجه‌ ناگزیر خواهند انجامید که آنچه در آینده محقق خواهد شد، چیزی غیر از آن چیزی است که اکنون در پوشش نظام سلطه‌ جهانی امپریالیزم و لیبرال دموکراسی جریان دارد که خدا را به مثابه‌ ابزارآلات قابل معامله در جهت انباشت سود و ثروت و سرمایه و قدرت بیش‌تر بشر و تسخیر و تصرف سرزمین‌های گسترده‌تر و استثمار و به بند و بندگی کشاندن انسان‌های پرشمارتر، به زعم خود در خدمت خویش قرار داده است.
 
باورهایی که آشکارا سخن از پایان عمر کنونی سلطه‌ سیاست و مدنیت برساخته‌ بشری سر می‌دهند فارغ از این‌که با چه رویکردی خبر از پایان سلطه‌ لیبرال‌سرمایه‌داری بر جهان می‌دهند، در این امر مهم مشترک اند و‌ آن، آخر راه تمدن خودبنیاد انسان جدید است.
 
بشر، پاسخ نیازها و پرسش‌های اساسی و بزرگ خویش را از آنچه تصور می‌کرد بهشت روی زمین و بدون نیاز به حضور خدا و قدرت بلامنازع هستی است، درنیافت. این را نه برداشت‌های احساسی و عقده‌ای مسلمان‌های بنیادگرا و غرب‌ستیز که اوضاع و شرایط حاکم بر سطح و نوع زندگی در سایه‌ي تمدن بشر غربی شهادت می‌دهد.
 
فرانسیس فوکویاما کتاب مشهور «پایان تاریخ و واپسین انسان» را نوشت و فرید زکریا نیز کتاب دنیای پس از امریکا را... کتاب‌های فراوان دیگری نیز در زمینه‌ پایان راه تمدن لیبرالیستی غربی و افول آفتاب سلطه‌ بلامنازع غرب بر جهان، نوشته شده اند؛ اما این دو اثر از آن جهت مهم اند که از سوی تئوریسین‌ها و نظریه‌پردازان اصلی نظام لیبرال‌دموکراسی نوشته شده و در واقع، از درون از هم‌گسسته‌ و فروپاشیده‌ تمدن غربی و جان ویران و روح پریشان بشر خودبنیاد جدید خبر می‌دهند.
 
البته نباید مغالطه کرد و به شیوه‌ مسلمانان مستأصل و منتقدان غرب‌زده‌ غرب‌زدگی، برای اثبات حقانیت و درستی هر امری، از خود غرب استشهاد کرد. مسلم است که آنچه در این آثار بازتاب یافته به هیچ روی نمی‌تواند هم‌خوان و هم‌سو و همانند تفسیر اسلامی- شیعی از دنیای پس از امریکا و پایان تاریخ تمدن بشر خودبنیاد غربی باشد. آن‌ها برداشت، نوع نگاه، تفسیر و تعریف خود را از جهان و فرجام آن دارند و یک مسلمان معتقد و متشرع موعودگرا و مهدویت‌اندیش، قرائت و خوانش خاص خود را؛ اما آنچه مهم است این نکته است که آن‌ها نیز این خطر را احساس کرده اند که دوران سلطه‌ یک‌جانبه‌ انسان بر قلمرو حکم‌روایی خدا پایان یافته است.
 
با توجه به روند جاری، اکنون جهان بیش از هر زمان دیگری در راستای تحقق زمینه‌های ایجاد جامعه‌ مهدوی گام برمی‌دارد. رویدادهای چند‌ساله‌ اخیر در خاورمیانه، خود نشانی آشکار از عینیت‌یافتن علامات و نشانگان و زمینه‌های شکل‌گیری مدنیت خدامحور مهدوی در پایان تاریخ است.
 
بشر مستأصل و وامانده و بی‌پناه کنونی، چاره‌ای جز بازگشت به خدایی که قرن‌هاست به زعم آن‌ها مرده است، ندارد. اگرچه شماری از مراجع غرض‌مند غربی در پی آن اند تا احساسات و نیازهای فطری بیدار شده و در حال بیداری بشر غربی را به سمت و سوی دیگری منحرف کنند و آن را با مخدراتی چون اروتیسم، لذت‌های تصنعی، افزایش عوامل غفلت‌زا، عشق‌های مجازی و تزریق شادی‌های زودگذر اشباع کنند و از سوی دیگر، دشمن‌تراشی و دامن‌زدن به موجی از اسلام‌هراسی سازمان‌یافته با سامان‌دادن به گروهک‌های منفور و انسان‌ستیز تروریستی را بهانه‌ای برای غنیمت‌شمردن و حفظ وضع موجود وانمود کنند؛ اما واقعیت ماجرا این است که اکنون حقایق بیش از آنچه تصور می‌شود آشکار شده و گوهر الهی انسان که قرن‌هاست در سایه‌ غفلت‌ها و اغواگری‌ها و اغفال‌های آگاهانه و ناآگاهانه، در پوششی از غبارآلودگی و نسیان فرورفته بود، روی می‌نماید و بشر گم‌کرده راه را به بازگشت به گوهر اصیل و اولی خویش فرامی‌خواند و راه می‌نماید.
 
اکنون جهان بیش از هر زمان دیگری، بی‌تاب و چشم به راه ظهور واپسین انسان است. واپسین انسانی که پیام‌آور مهر و صلح و رحمت و رأفت و صفا و عشق و خداجویی و عدالت و انسانیت و تعالی و رشد و تقوا و ایمان و امنیت و عزت و کرامت واقعی انسانی و حاکمیت بلاشرط سنت الهی بر زندگی انسانی است؛ او که نویدبخش و پیام‌آور بهار روزگاران و شکفتن و آشکار شدن مکنونات گران‌سنگ زمین بخشنده و برکت‌خیز برای همه‌ انسان‌های راستین خواهد بود.
 
جامعه‌ مهدوی در پرتو عزت و عظمت و عدالت و صلح و صفای واپسین انسان(عج) جامعه‌ای برانباشته از همه‌ نعمت‌های بهشتی خدا به انسان خواهد بود.
 
جامعه‌ مهدوی، جامعه‌ غلبه‌ تقوا بر خودپرستی و ریا و کذب است. جامعه‌ مهدوی،‌ جامعه‌ چیرگی امنیت و عدالت برآمده از تقوا و صلح‌جویی خدایی بشر بر ستم و سلطه‌ انسان بر انسان خواهد بود.
جامعه‌ مهدوی، پایان انتظار چشم به‌راهان مشتاق و بی‌تاب ظهور واپسین انسان است...
به امید آن روز؛ اللّهم عجّل لولیّک الفرج!
 
سیدعلی حسینی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین