۲

انسانیت؛ هویت من است

علی ظفر یوسفی
چهارشنبه ۲ حوت ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۴۹
از نگاه آموزه های دینی و اخلاقی و انسانی اگر بیندیشیم، نه کلمه ی افغان درد این ملت را دوا می کند و نه ثبت هویت های خورد و کوچک نژادی و نه ملت فقیر و گرسنه ی که طعم تلخ جنگ هنوز در کام شان هست، این مسایل در می آورند
انسانیت؛ هویت من است

تمهید
یکی از مسایلی که می تواند گره های زیادی از کارهای فروبسته ی بشر باز کند، اتحاد و یکرنگی است. اتحاد می تواند در هویت ها تحقق پیدا بکند یا بدون در نظر داشت هویت؛ به این مفهوم که ملت ها به یک اندیشه و تفکری برسند که درک کنند مفاهیم اعتباری و گزاره هایی بنام هویت - که خط فاصل بین افراد جوامع است – فایده ای برای برجسته سازی این ها، مترتب نیست. از این جهت به یک مفهوم بسیار عامی که بتواند همه ای افراد را در برگیرد، بیندیشند؛ در نگاه تفکر دینی، برای همین نوع دیدگاه، تاکید صورت گرفته است؛ نص صریح قرآن است که هویت هایی خورد و کوچک مثل رنگ و نژاد و قبیله... صِرف برای شناختِ همدیگر است در نگاهِ قرآن، معیار کرامت و برتری تقوا و دیانت است.

نباید فراموش کرد که در تعاملات و مسایل اجتماعی که پای یک جامعه و کشور در میان باشد، معیارِ هم دیگر پذیری فقط دیانت و تقوا نیست، انسانیت و اخلاق و رفتار نیک شهروند – جدایی از مسایل اعتقادی – معیاری برتری برای زندگی در مملکت است. امام علی علیه السلام در جمله ی مشهوری در نهج البلاغه، به همین مطلب اشاره دارد و می فرماید افراد جامعه دو نقطه ی مشترک دارند یا باهم در دین داریمشارکت دارند، یا در آفرینش (انسانیت). اما افرادی که با نظام پذیرفته شده، سر ستیز و جنگ دارند – کافر باشند یا مسلمان – قضیه ی جداگانه دارند. در باب تثبیت هویت در شناسنامه های برقی که قرار است در افغانستان توزیع شود به نظر میرسد، درج واژه ی «افغان» به بهانه ی یک پارچه شدن، بحران تازه ای خواهد آفرید و سروصداهایی زیادی خلق شده که در این نوشتار به همین مطلب می پردازیم.
 
تحریر محل نزاع
اشرف غنی و هم تباران و بعضی افرادی که در تبلیغات انتخاباتی با غنی سهم داشتند، خواهان درج کلمه ی «افغان» در شناسنامه ها هستند و مدعی هستند که آنها با تمسک به قانون اساسی در پی تثبیت یک هویت عمومی هستند. افغانستان باید خواه ناخواه، یک هویت جمعی داشته باشد تا بر اساس آن، بتوان جامعه را به سوی یکپارچه شدن سوق داد.

ریاست اجراییه و بعضی احزاب و افراد، با ثبت واژه ی «افغان» مخالف اند و ادعا دارند که «افغان» ربط مستقیم به یک قوم مشخص دارد، این کار به معنای تحمیل هویت است و قومی را بر اقوام دیگر، بیشتر از پیش مسلط خواهد کرد.

نظر سومی که هیچ نهاد رسمی آن را نگفته است این است که در شناسنامه ها مطلقا چیزی از هویت، ننویسند. اصولا چه ضرور است که اصرار کنیم حتما «افغان» یا «نژاد» درج شود؟ معمولا در اکثریت مطلق کشورهایی که دارای شناسنامه های ملی هستند، چیزی به نام قوم و قبیله و یا هر هویت دیگر، نمی نویسند.
 
قول صواب
به نظر میرسد، ما هرنوع بدبختی که کشیدیم و محصولش این بود که مملکت ویرانه شد و میلیونها کشته و معلول و مهاجر... علت العللِ آن، چسپیدن به رنگ و نژاد و برجسته سازی هویت ها بود. درد آور آنجاست که عده ای را شوکت شاهی و حور و قصور دولتی چشم و گوش و قلب شان را  مسدود کرده است بدون تامل از پیامدهای آن، از آن چه تحمیل هویت خوانده شده، حمایت کرده اند و قاطعانه آن را راه حل دانسته اند.

در حالی که روشن تر از آفتاب است که اگر رضایت جمعی در ثبت یک چیزی بنام هویت نباشد، اجرای آن حماقتی بیش نیست و بیهوده است. همین افرادی که خواهانِ ثبت واژه ای بنام افغان در شناسنامه ها هستند،  همان اجیران دیروزِ اشرف غنی هستند که غنی را به نام متفکر اول کمپاین کردند و اگر آمار درست از کشته شده های زمان ریاست غنی به دست داده شود، آمار وحشتناکی خواهد بود و بازهم دل بستن و رفتن به خطِ غنی و حمایت از ثبت «افغان» در شناسنامه ها، یک بحران تازه خواهند آفرید.

این فرصتی است که نباید از  دست برود، اگر شناسنامه ها با درج واژه ی مذکور توزیع شود، اکثریت افراد غیرپشتون، شناسنامه نخواهند گرفت و این مخالفت ها با اصرار حکومت و انکار مردم، منجر به خلق یک بحران می گردد. از طرفی، نشان دادن  چراغ سبز از طرف فاشیست های امثال یون و طاقت و... دلیل آشکاری است برای این که کار تحمیلِ هویتِ یک قوم، بالای همه ی اقوام است.

آن چه در قانون اساسی آمده است که بر هر فرد جامعه، افغان اطلاق می شود، یک ماده ی بی معناست. قانون اساسی انواع مشکلات نوشتاری و فنی و محتوایی دارد زیرا در زمانی تدوین شد که تازه سایه ی افراطیت از کشور کم شده بود، انتظار یک قانون بی اشکال در آن زمان، ساده لوحی است. وانگهی مستنداتی وجود دارد که دهها ماده قانون اساسی مورد دستبرد قرار گرفته و تغییرات مفهومی و ساختاری در آن ایجاد شده است.

قانون که متن قرآن نیست که حتما باید ابدالدهر تطبیق شود. تا هنوز قانون اساسی از اول تا آخر نقض شده و مورد عمل قرار نگرفته است و خودِ حکومت وحدت ملی در قانون اساسی وجود ندارد و ریاست اجراییه خلاف قانون اساسی است و...
 
ارزیابی نهایی
دغدغه ی زمان حاضر، جهانی شدن و جهانی سازی است؛ ولی عمدتا در جهان سوم، این مقوله در بین یک کشور محلی از اعراب ندارد. در این عصر، همه ی دنیا می فهمند که تعصب – دینی نژادی و سمتی – انواع جنگ و ناامنی ها را به وجود آورده و دامن زدن به این مسایل، آتش های زیر خاکستری است که هرلحظه ممکن است شعله ور شود. این ماجراها را جهان غرب سالها پیش تجربه کرده اند و عبرت گرفته اند.

اما مسلمان هنوز در اندیشه ی قبیلوی به سر می برند و هنوز هم نزاع عرب و عجم موجود است هنوز هم جنگ قبایل و جدال نژادی و مذهبی برپاست. همان چیزهایی که پیامبر اسلام بیست و سه سال با آن مبارزه کرد و حکم ابطال آنها را اعلان کرد و کوشش کرد مردم به یک فکر واحد برسند.

از نگاه آموزه های دینی و اخلاقی و انسانی اگر بیندیشیم، نه کلمه ی افغان درد این ملت را دوا می کند و نه ثبت هویت های خورد و کوچک نژادی و نه ملت فقیر و گرسنه ی  که طعم تلخ جنگ هنوز در کام شان هست، این مسایل در می آورند. عده ای افراد و احزاب فاشیست به نام قوم و نژاد به پول و مقام و منصبی رسیده اند و بازهم می خواهند از مجرای همین قضایا، به همان نیت پلید شان ادامه دهند. اگر حکومت می خواهد به همه اختلافات و جدال ها نقطه ی پایان بگذارد، باید شناسنامه ها را بدون درج قومیت و نژاد و یا واژه ی افغان، صادر کند و حتی قیود و حدودِ دین و مذهب نباید درج شود این تنها راه حل مساله است؛ زیرا همه ی افراد جامعه منهای دین و نژاد و قوم و قبیله، حق زندگی در این خاک را دارند و شهروند این جا گفته می شود و هیچ فایده ای در ثبت چیزی بنام هویت در شناسنامه ها مترتب نیست.

علی ظفر یوسفی- خبرگزاری جمهور
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


بصیر احمد
Iran, Islamic Republic of
باسلام ! (افغان ) هویت من نیست ،من افغانستانی هستم ولی
افغان نیستم !چرا برمن هویت افغان را تحمیل میکنید !؟افغان
هویت قومی است که ازآنسوئی کوههائی سلیمان ،یورش بردند ودرحدود صد سال اخیر ،برکشور وتمدن وهویتم تاختند، وهرچه از
هویت ومدنیتم بود نابودکردند ،از نماد بودا دربامیان ،گرفته تا
آثار هویتی مارا دربلخ وباستان ،
پربازدیدترین